۱۳۸۹ مرداد ۱۶, شنبه

شاید آخرین حرفم با حکومت این باشد از حکومتم ناراضیم ولی دوست ندارم هیچ خارجی به کشورم حمله کند

خیلی سخته این مطلب رو بنویسم من به عنوان یک ایرانی که اول فکر میکنم انسان هستم و بعد ایرانی به کشورم علاقه زیادی دارم و نفرت هم گهگاهی از حاکمان کشورم داشته ام ولی دوست ندارم با چشمان بسته به چاله ای به مراتب بدتر از چیزی که در عراق و افغانستان هست بیفتیم چیزی درطول این چند سال که از ایران خارج شدم تصورم از غرب با آنچه در ایران تصور میکردم به مراتب فاصله دارد بعضی وقتها فکر حرفهای احمدی نژاد میافتم که صحبت از استعمار اقتصادی و سیاسی جهان به دست گروه خاصی میکند تا با چشمان خودم نمی دیدم باور نداشتم تعریفی که سرمایه داران جهان از پول و ارزش پولی دارند کاملا یک طرفه هست به نظرم تنها راه نجات کشورهایی که از توان اقتصادی شبیه به غرب برخوردار نیستند تشکیل جبهه ای است شبیه به غرب تا لااقل به منافع یکدیگر احترام بگذارند و پول یکدیگر را قبول داشته باشند و با یکدیگر به تبادل دانش بپردازند و بتوانند شکم مردمانشان را سیر کنند.
هدف من گفتن از اقتصاد نیست دیدن واقعیات است درست است که اینجا از مملکت ما به مراتب از لحاظ تکنولوژی پیشرفته تر هستند ولی این به این معنا نیست که اینها در این حد هستند که بتوانند دنیا را اداره کنند در اینجا هم مشکلات اقتصادی هست شاید هنوز خیلی ها در در ته جدول اقتصادی در غرب زندگی میکنند بی خانه و کار و... منتظر کمک های دولتی زندگی میکنند بی آنکه از زندگیشان لذتی برده باشند مشکلات عصبی چیزی که در کشورم زیاد دیده میشود هم در اینجا شایع شده اقتصاد خراب باعث شده بجای انسان پروری انسان ها به کام بیماری های روحی بکشاند چیزی فرق نکرده در خود امریکا هنوز عده ای به مراتب بیشتر از ایران آواره هستند پس داشتن تکنولوژی به معنای داشتن زندگی خوب نیست به نظرم اگر امریکا بجای جنگ به انتقال تکنولوژی خود مبپرداخت و راه داشتن یک زندگی نرمال رو برای بقیه دنیا باز میگذاشت موفق تر بود در مبارزه با تروریست البته منظورم از بازگذاشتن نه به معنای اختیار اداره آن به دست آمریکا بلکه به معنای طراحی است که نظام فعلی اقتصاد دنیا دارد.
من به عنوان یک ایرانی بارها از هرچی آخونده متنفر شدم وقتی که بی لیاقتی اونها رو در اداره کشور دیدم ولی خواستار نابودی اونها نیستم خواستار برگشت اونها از راهی هستم که همه ما رو به نابودی میبره و چه قشنگ بود که اگر فرمان لغو اعدام در ایران صادر میشد هرکس که میخواست جای مشروب خوری و.. برایش فراهم بود و همه کنار هم بودیم من به عنوان یک ایرانی داشتن بمب هسته ای را برای کشورم بد نمی دانم و این برای حفاظت از خاور میانه و تمام کشورهای خاورمیانه مفید میدانم چه نیازی هست کشوری در فرسنگها دورتر یکباره به فکر حفظ منافع کشورهایی در خاور میانه باشد بهتر است بگوییم آنها دنبال منافع خود هستند همین و بس این مردمان خاور میانه هستند که باید در یک تصمیم تاریخی  دشمنی ها را کنار بکذارند مرزهاشان را بروی هم باز کنند و همه به سوی داشتن اقتصادی بهتر و تکنولوژی پیشرفته تر حرکت کنند مسلما این راه پیروزی است نه حمله مگر آنها دلشان به حال ما میسوزد که میخواهند حمله کنند خیر آنها از اتمی شدن رژیم میترسند نه سنگسار یک زن.
ای کاش خامنه ای این را میخواند و چشمانش را باز میکرد و دنیا را بزرگ تر از چند میلیون حقوق بگیرش می دید . من سپاه و بسیج و...را دشمن نمی دانم بلکه بعضی کم عقل هایی که متاسفانه در آن سازمانها کار میکنند و خواسته یا ناخواسته با سرنوشت ملت بازی میکنند را سرزنش میکنم من و دیگرایرانیان که شروع کننده دشمنی با آنها نبودیم و هنوزهم نیستیم بلکه این خودشان هستند که هر صدای مخالفی را صدای دشمن میدانند من خواستار این هستم که سپاهیان تا دیرنشده تن به اصلاحات اساسی بدهند مانند لغو احکام خشن اسلامی و همه باز به وطن خودشان برگردند از هرجای دنیا بجای اعدام احکام بسیارسبک تری را درنظربگیرند و خلاصه از قوانین غربی تقلید کنند نه احکام منسوخ هزار سال پیش.